سبزه‌ی سبز امید   2010-03-16 22:45:32



بهار در راه بود
اشکهای آدمک برفی
بردامن خیسش می‌چکید
آدمک می‌دانست
اشکهایش
جوی روانی است
که قلب لاله را
عاشقانه می‌شکافد

بهار در راه بود
لاله با درد
سر از پیازش
در آورده بود
لاله می دانست
هر تولدی با درد
همراه است
با دردی شیرین

بهار در راه بود
پرستوها پرگشوده
از فراز البرز
بطرف فلات
سرازیر می شدند
وپرستوها میدانستند
باید
بربلندترین ومغرورترین سروها
لانه بسازند

وبهاردر راه بود
ونوروز هم
ونوروز هنوز نمیدانست
در کنار سفره‌ی هفت‌سین
جای نداوسهراب
وترانه خالی میماند
وبرجای خالی آنها
سبزه‌ی سبز امید میروید
سبزه‌ی سبز امید

نوری هشتم مارس 2010


مانی  2010-03-17 00:17:25


___________
با عشق و ارادت
نوری عزیز درود
خواندمت به تمامی . زیبا بود . من را یاد ادبیات آرمانگرای انسانی پس از کودتای 32 اندات که البته که هیچ گاه در ذهن و کهن الگوی این جامعه ی خفته محو نخواهد شد .
مطمئنن ادبیات ما نیاز به ارائه وطرح چنین راهکردهایی برای ارائه ی هرچه بهتر حضور مردم و انقلاب در خیابان ها و کوهساران حقیقت شود .
درست است که سهراب و ندا نیستند اما ما هستیم . و این حرکت تنها در حضور دستان من در دستان توست و دستان تو در دستان ماست که تداومپیدا میکند .
متاسفانه همانطور که می بینید ادبیات متحجر ایران راه به بی راهه برده . باند بازی و مافیا بازی و کثافت کاری از سر و کول این ادبیات بی دفاع بالا میرود . اما ما سات نخواهیم نشست . و فریادمان را بلند و بلند تر خواهیم زد .
زنده باد ازادی ، زنده باد برابری
با عشق و ارادتی دیگر
شاد زی و مهربان
مانی


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات